دانلود رمان ممنوعه با لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،pdf
- نام رمان: #ممنوعه
- ژانر: #عاشقانه #ارو*تیک #بزرگسال #انتقامی
- نویسنده: #مهتاب_ر
خلاصه:
اتابک پسری مغرور و قمار بازه حرفه ای که سره بازی قمار با یه نفر
سر زنش شرط بندی میکنه و ازش زنشو میخواد
رامش به عنوان یه برده پا به خونه ی اتابک میزاره که داستانای جذابی با هم دارن
دانلود رمان شکارچی با لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،pdf
- رمان : شکارچی
- نویسنده: مهتاب ر
- ژانر : #بزرگسال #مزرعه_حیوانات #گرایشی
- فاقد خلاصه
قسمتی از رمان:
صدای رعد و برق و طوفان از هر طرف به گوش میرسید و ترسم رو هر لحظه بیشتر میکرد.
گاهی نور رعد و برق اونقدر زیاد بود که همه جا مثل روز روشن میشد و صدای مثل غرش یه
اژدهای وحشی به گوش میرسید.
به دامنم چنگ زدم و گفتم:
من میترسم.دانیال، کاش فردا راه میفتادیم
دانیال خودش رو به طرف فرمان ماشین جلو کشید تا بتونه جاده رو واضح تر ببینه:
ولی توی این خراب شده نمیشه چیزی پیدا کرد.نگران نباش دارم دنبال مهمون خونه ای چیزی میگردم
انگار تا چشم کار میکنه کوه و جنگله
-مسیر یاب ماشین که میگه حداقل بیست کیلومتر دیگه فاصله داریم.خیلی مونده برسیم؟
پوف کلافه ای گفتم و سعی کردم آروم باشم و به دانیال اعتماد کنم.
وقتی صدای وحشتناکی از بیرون ماشین شنیدم به بازوی دانیال چنگ زدم و گفتم:
بذار یه نگاه بندازم احتمالا لاستیک ماشین ترکیده…
دانلود رمان سیندرلا نوشته مهتاب.ر | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،pdf
- 💜رمان : #سیندرلا
- 💜نویسنده : #مهتاب.ر
- 💜ژانر : #عاشقانه #b*dsm # #بزرگسال #فول اروتیک
- فاقد خلاصه
قسمتی از متن رمان سیندرلا:
بابا وقتی سکوتم و دید روی موهام و بوسید و من و
محکم تر به خودش فشار داد.
میدونستم چقدر حالش بده،میدونستم هنوز عاشق مامانه
اما تنهایی و مشکلات دیگه به این کار وادارش کرده.
نفسی گرفت و گفت:
-میدونی چرا عاشقش شدم؟
سرم و از روی سینه ش برداشتم و سوالی بهش نگاه
کردم:
-چون واقعا زن خوبیه
وقتی بهش گفتم منم یه دختر دارم خیلی خوشحال
شد،همون روز بهم قول داد مثل مادرت باشه..
دانلود رمان حکم خون با لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،pdf
- 🌼 نام#حکم خون️
- 🌼نویسنده:مهتاب
- 🌼ژانر:#عاشقانه #بزرگسال #Bdsm
🌼خلاصه:
بی حوصله خودکار رو توی دستم تکون میدم و به استاد
نگاه میکنم.
اون برخلاف من انگار پر از انرژیه.
بالاخره کلاس تموم میشه و استاد بعد از اینکه
توضیحات لازم رو میده کلاس رو ترک میکنه.
اصلا حوصله صبا رو ندارم بخاطر همین سریع وسایلم
رو جمع میکنم، چادرم رو مرتب و چند تار موی
مزاحمی رو که از زیر مقنعه بیرون اومده رو سر جاش
بر گردونم و از کلاس بیرون میزنم.
با اینکه اون بهترین دوستمه اما گاهی با نصیحتاش
روانم رو بهم می ریزه،اینقدر توی این سال ها نصیحت
شنیدم که دیگه گنجایشش رو ندارم.
دانلود رمان حنا دختری در مزرعه (5 فصل کامل ) | برای اندروید ،آیفون و تبلت ،pdf
- 💜رمان : #حنا دختری در مزرعه ( #پنج فصل )
- 💜به قلم : #مهتاب ( #مهتاب_ر ، مهتاب ر)
- 💜ژانر : #لیتلی #مستر_اسلیو_گرل #خشن #مستر_اسلیو#بزرگسال#دارک
خلاصه رمان رمان حنا دختری در مزرعه :
از وقتی که کارخونه ای که توش کار میکردم تعدیل نیرو کرد دو ماهی گذشته بود و
من هنوز بیکار بودم.
بعد از کلی دوندگی و این در و اون در زدن، تلاشم برای پیدا کردن کار بی نتیجه بود.
چند روزی بود که ناامید شده بودم و فقط توی روزنامه دنبال کار میگشتم و بیخیال
بیرون رفتن شده بودم.
تقریبا پس اندازم تموم شده بود و کسی رو نداشتم که توی این شرایط سخت ازش
کمک بگیرم.
روزنامه رو باز کردم و همین جور که بیحوصله صفحه ها رو ورق میزدم یهو چشمم به
یه اگهی استخدام خورد…
*کار در مزرعه *
به تعدادی چوپان زن برای نگهداری از گاوهای ماده در مزرعه ارباب بزرگ نیازمندیم.
اگر واجد شرایط هستید با این شماره تماس بگیرید.