دانلود رمان بگذار آمین دعایت باشم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان #بگذار_آمین_دعایت_باشم???
نویسنده:هانیه وطن خواه
تعداد صفحات:482
ستم روی کراوات و نگام روی اون همه جذابیت موند. کراوات رو به طرفش دراز کردم
و اون دور گردنش انداخته باز مثه همیشه درگیری پیدا کرد
و من یه نیمچه لبخندی به اون همه نابلدی دور از انتظار زدم
و با یه قدم بلند خودمو بهش رسونده کراواتو بی حرف به دست گرفته
با چند تا زیر و رو بردن دو طرف اون نوار نسبتا باریک بستمش
و محکمش کردم و اون عطر تلخی که برام از بچگی معنی حضورشو داشت رو به ریه کشیدم.
– امروز سه تا قرار دارین ، دوتاش قبل از ناهاره که یکیش مربوط به پروژه شرکت تهام میشه
و یکیش هم برای مذاکره با شرکت سهامیه ، سومین قرارتون مربوط به ناهاره که تو رستوران همیشگی
باید مهندس شمس رو ملاقات کنین ، در ضمن بعدازظهر برنامه باغ لواسون آقای احتشامو دارین
که تا پس فردا ادامه داره. باز یه نگاه کلی توام با اعتماد به نفس تو ذاتش قل قل کرده تو آینه انداخت
لباس های تو کمد رو زیر و رو کرده یه شلوار کتون قهوه ای سیر و یه پولیور کرم با طرحای لوزی قهوه ای
و یه کت چرم به رنگ شلوارش روی تخت گذاشتم و از اتاق زدم بیرون ، اینم از ست تیپش واسه بعد از ظهر.
خانوم گل رو با اون هیکل گرد و منو یاد کدو قلقله زن تو آشپزخونه مثه همه این سالا با عادت غرغر مشغول رو
برانداز کرده دلم از این همه غرغرش پوسید.